به نام خدا

( خاطرات دوران انقلاب در شهر جهرم )
“” برگرفته از کتاب دایی محمد “”
— بخش سوم —
راوی محترم : جناب آقای حاج محمد سوادی
بعد از شهادت مظلومانه شهید ” عباد کارگر ” من و دیگر دوستان ، تصمیم گرفتیم زندگی نامه و عکس این نوگل باغ انقلاب را به چاپ برسانیم ، اما هیچ امکاناتی نداشتیم و به دلیل خفقان موجود ، نمی توانستیم از افرادی که در اداره ها مشغول به کار بودند نیز درخواست یاری نماییم .
این مسآله را با برادرم آقای محمد علی سوادی که آن زمان در تهران زندگی می کرد ( ایشان هم اکنون ، روحانی و در جامعه المصطفی قم می باشند ) مطرح نمودم . ایشان گفتند : زندگی نامه و عکس را با خود به تهران بیاور ! وقتی که به آن جا رسیدم ، من را به یکی از دوستان خود به نام ” آقای وهاج ” معرفی کرد . سپس به اتفاق ایشان و برادرم به منزلی رفتیم که آن جا خالی از سکنه بود . دستگاههای چاپ و تکثیر از قبیل تایپ ، فتو استنسیل ، پلی کپی و … در میان خانه خودنمایی می کرد . دقایقی با شگفتی و خوشحالی به آن ها خیره ماندم … به امکاناتی که ما در شهرستان ، در آرزوی داشتن یکی از آن ها بودیم . این تجربه برای من سرشار از هیجان و انرژی بود . ( ضمناً آقای وهاج یک اسلحه کلاشینکف و یک ماشین لوکس که احتمالاً بنز بود ، نیز داشت ) خوشبختانه تایپ را بلد بودم ، زندگی نامه را تایپ کردم و با یاری آقای وهاج ، عکس این شهید پاک سرشت را به وسیله دستگاه فتو اسنسیل چاپ کردیم و با پلی کپی ، شروع به تکثیر نمودیم .
آن هنگام ، به دلیل این خدمت انقلابی ، احساس سبک بالی ، میهمان روحمان شد . در آن هنگام چاپ کردن زندگی نامه ی سومین شهید جهرم ، آن هم همراه با عکس ، کار بسیار مهم و جالبی بود . زندگی نامه را از تهران به شهر شهید پرور جهرم آوردم و با یاری گرفتن از دوستان انقلابی در اکثر نقاط شهر ، توزیع نمودیم . عموم مردم و خانواده ی شهید گرانقدر ،عباد کارگر از دیدن آن اثر ، بسیار شادمان شدند و گویی احساس غرور در رگ جانشان ریشه دواند .
نکته پایانی این که ، آقای علی اکبر سیمین پور وهاج ، در روز ۲۱ بهمن سال ۵۷ ، هنگامی که در تهران به کمک همافران نیروی هوایی برای نبرد با تکاوران گارد جاویدان رفته بود ، کبوتر روحش ، جسم بی جان را به مقصد درگاه الوهیت ترک گفت و به ملکوت اعلی پر کشید . ( روحش شاد و راهش پر رهرو باد )

فرازی از وصیت نامه شهید علی اکبر وهاج :
خداوندا ! اگر زنده بودنم برای اسلام ثمری ندارد ، مرگ من را هدیه ای برای پیروزی اسلام قرار بده .